وقتی ورقه ریاضیاتش را از لای کتابش در اوردم یک دفعه عصبانی شدم
همه نصفه حل شده بود و اصلا معلوم بود روی آنها وقت نگذاشته ولی ناگهان او هم عصبانی شدو شروع کردیم سر هم داد زدن.
مدتی بود که می دانستم به خوبی و به اندازه کافی روی کار هاش دقت نداره و برای همین هم عصبانی شدم.بالاخره با مداخله همسرم دعوا به صورت قهر خاتمه یافت اما هنوز خیلی ناراحتم و نمی دانم باید دقیقا چکار کنم که اینقدر نسبت به انجام هر کاری بی توجه نباشد.
باید بیشتر دقت کند/ دفعه ی بعدی حتمن کشته میشه/.