یاداشت های ساده من

چیزی شبیه تو

یاداشت های ساده من

چیزی شبیه تو

درد دل

وقتی ورقه ریاضیاتش را از لای کتابش در اوردم یک دفعه عصبانی شدم 

همه نصفه حل شده بود و اصلا معلوم بود روی آنها وقت نگذاشته ولی ناگهان او هم عصبانی شدو شروع کردیم سر هم داد زدن. 

مدتی بود که می دانستم به خوبی و به اندازه کافی روی کار هاش دقت نداره و برای همین هم عصبانی شدم.بالاخره با مداخله همسرم دعوا به صورت قهر خاتمه یافت اما هنوز خیلی ناراحتم و نمی دانم باید دقیقا چکار کنم که اینقدر نسبت به انجام هر کاری بی توجه نباشد.

نظرات 1 + ارسال نظر
داستان‌گو دوشنبه 9 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 02:10 ق.ظ http://dastangooo.blogsky.com/

باید بیش‌تر دقت کند/ دفعه ی بعدی حتمن کشته می‌شه/.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد